خیمه شصت و سوم

گروه شعرا و مداحان هیأت رایة الهدی یزد
مشخصات بلاگ
خیمه شصت و سوم

بسم الله...
گویند حسین بن علی علیهما السلام در صحرای کربلا و برای حفظ دین اسلام 62 خیمه برپا کرده بود!
هر خیمه وظیفه ی خاص خود را داشت...
بعد از روز عاشورا درست است که خیمه ای نماند ولیکن اسلام زنده ماند!
*****
و چه زیبا استادی بزرگوار می فرمود:
چه خوب است که ما در این زمان و در این شرایط، خیمه ای دیگر باشیم برای حفظ نهضت حسینی...
خیمه شصت و سوم

آخرین نظرات
دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۱۱ ب.ظ

سیره معصومین(8)امام صادق (علیه السلام)

پرتوى از سیره و سیماى امام جعفر صادق(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) در روز 17 ربیع الاوّل سال 83 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.
پدر گرامى آن حضرت، امام محمّد باقر(علیه السلام) و مادر ارجمندش امّ فروه، دختر قاسم بن محمّد بن ابىبکر مىباشد.
نام شریفش جعفر ولقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبداللّه مىباشد.
شهادت آن حضرت در 25 شوّال سال 148 هجرى قمرى، در 65 سالگى
، به دستور منصور دوانیقى، خلیفه ستمگر عبّاسى، به وسیله سمّى که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتّفاق افتاد، و محلّ دفنش در قبرستان بقیع است.

برنامه امام صادق(علیه السلام)
امام جعفر صادق(علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعى علمى سخت کوشانه آغاز و حوزه فکرى و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکّران از آن بیرون آمدند، در صفوف امّت، افتتاح کرد، و با تربیت شاگردانى دانشمند، ذخیره علمى بزرگى براى امّت برجاى گذاشت.
بعضى از شاگردان نامى آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن الطّاق و محمّد بن مسلم و زرارة بن اعین و غیر آنان که هر یک چهره هاى درخشانى از تربیت شدگان مکتب آن حضرتاند.
حرکت علمى او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامى را دربر گرفت و مردم از علم او چیزها مىگفتند و شهرتش در همه شهرها پیچیده بود.
جاحظ در مورد امام صادق(علیه السلام) گوید:«امام صادق چشمه هاى دانش و حکمت را در روى زمین شکافت و براى مردم درهایى از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وى سرشار گردید.»هدف امام صادق(علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگى، چاره جهل امّت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگى در برابر امواج کفرآمیز و شبهه هاى گمراه کننده و حلّ مشکلات ناشى از انحراف حکومت بود.
تلاش آن حضرت از طرفى مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسى عهد امویان و عبّاسیان بود که انحرافات عقیدتى آن، بیشتر معلولِ ترجمه کتابهاى یونانى و فارسى و هندى و پدیدآمدن گروه هاى خطرناک از جمله غُلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأى و متصوفّه بود که زمینه هاى مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند.
امام(علیه السلام) در برابر تمامى آنها ایستادگى کرد و در سطح علمى، با همه مشاجره و مباحثه کرد و خطّ افکارشان را براى ملّت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش هاى خستگى ناپذیر، مفاهیم عقیدتى و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهى علمى را پراکند و توده هاى عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهّز ساخت.
امام صادق(علیه السلام) مسجد پیامبر را در مدینه محلّ تدریس خویش قرار داد و مردم دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا مىشتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت مىنمودند.
از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمّد بن حسن شیبانى و سفیان ثورى و ابن عیینه و یحیى بن سعید و ایّوب سجستانى و شعبة بن حجّاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.
امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکارى با او خوددارى کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش مىکرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیّه را رعایت نمایند و در هر عملى که انجام مىدهند توجّه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفانشان متوجّه آن نشوند.
آن حضرت مردم را بر آن مىداشت تا در شورشى که زید بن على بن الحسین(علیه السلام) بر ضدّ دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند.
هنگامى که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهى عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد.
و نیز هنگامى که جنبش بنىالحسن(علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسئول کوتاهى در برابر آن جنبش دانست.
با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت خوددارى فرمود و این کار را به وقتى موکول کرد که نقش دگرگون سازى امّت را ایفا کند و در مجراى افکار امّت تأثیر گذارد و انحراف هاى گوناگونى را که واقعیّت سیاسى و اجتماعى به وجود آورده بود تصحیح نماید، آن گاه در داخل امّت عهده دار تجدید بنا شود و امّت را آماده سازد تا در سطحى درآیند که بتوانند حکومتى را که خود مىخواهند، تشکیل دهند.
امام صادق در نگاه دیگران
فقها و دانشمندانِ زمان امام صادق(علیه السلام) و همچنین عالمان بعد از او، همگى آن حضرت را به عظمت و برترى علمى و گستردگى دانش ستوده اند.
از آن جمله:1 ـ ابوحنیفه، پیشواى مشهور فرقه حنفى، گفته است:«من دانشمندتر از جعفربن محمّد ندیده ام.» و نیز از او نقل شده که گفته است:
«لَوْ لاالسَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعمْانُ» یعنى اگر آن دو سال (شاگردى من نزد او) نبود، نعمان هلاک مىشد.
(اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است).
2 ـ مالک، پیشواى فرقه مالکى، گفته است:«مدّتى نزد جعفر بن محمّد رفت و آمد مىکردم، او را همواره در یکى از سه حالت مىدیدم: یا نماز مىخواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت مىکرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»3 ـ ابن حجر هیتمى گفته است:«به قدرى علوم از او نقل شده که زبانزدِ مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند: یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، سفیان بن عُیَیْنَه، ابوحنیفه، شعبه و ایّوب سبحستانى از او نقل روایت کرده اند .»4 ـ ابوبحرجاحظ گوید:«جعفربن محمّد کسى است که علم و دانش او جهان را پرکرده است و گفته مىشود که ابوحنیفه و سفیان ثورى از شاگردان اوست، و شاگردى این دو تن در اثبات عظمت علمى او کافى است.»5 ـ ابن خلّکان مورّخ مشهور نوشته است:«او یکى از امامانِ دوازده گانه در مذهبِ امامیّه، و از بزرگانِ خاندانِ پیامبر است که به علّت راستى و درستى گفتار، وى را صادق مىخواندند. فضل و بزرگوارى او مشهورتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. ابوموسى جابربن حیّان طرطوسى شاگرد او بود. جابر کتابى شامل هزار ورق تألیف کرد که تعلیمات جعفر صادق را دربرداشت و حاوى پانصد رساله بود.»6 ـ شیخ مفید مىنویسد:«به قدرى علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه او علوم و دانش نقل نشده است.»
توفیق فرهنگى در پرتو آشفتگى سیاسى
زمان امام صادق(علیه السلام)، زمانِ تزلزل حکومت بنى امیّه و فزونىِ قدرت بنى عبّاس بود و این دو گروه مدّتى در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملک، تبلیغات و مبارزات سیاسى عبّاسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلّحانه و عملیات نظامى گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزى رسید.
بنى امیّه در این مدّت، گرفتار مشکلات سیاسى فراوان بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند.
عبّاسیان نیز چون از دستیابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مىکردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود.
از اینرو، این دوران، دوران آرامش و آزادى نسبىِ امام صادق(علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگىِ وسیعى را آغاز کرد.
او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعى را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفرى شهرت یافت.
امام صادق(علیه السلام) با تمام جریان هاى فکرى و عقیدتى آن روز برخورد کرده و موضوع اسلام و تشیّع را در برابر آنها روشن ساخته و برترى بینش اسلام شیعى را ثابت کرده است.
امام صادق(علیه السلام) هر یک از شاگردان خود را در رشته اى که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مىنمود و در نتیجه، هر کدام از آنها در یک یا دو رشته از علوم مانند: حدیث، تفسیر، فقه و کلام، تخصّص پیدا مىکردند.
هشام بن سالم مىگوید: روزى با گروهى از یاران امام صادق(علیه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بودیم. مردى شامى اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه، وارد مجلس شد. امام فرمود: بنشین. آن گاه پرسید: چه مىخواهى؟ مرد شامى گفت: شنیده ام شما به تمام سؤالات و مشکلات مردم پاسخ مىگویید، آمده ام با شما بحث و مناظره کنم! امام فرمود: در چه موضوعى؟ شامى گفت: درباره کیفیّت قرائت قرآن. امام رو به حمران کرده فرمود: حمران! جواب این شخص با توست. مرد شامى گفت: من مىخواهم با شما بحث کنم، نه با حمران! امام فرمود: اگر حمران را محکوم کردى، مرا محکوم کرده اى !مرد شامى ناگزیر با حمران وارد بحث شد، هر چه شامى پرسید، پاسخ قاطع و مستدلّى از حمران شنید، به طورى که سرانجام از ادامه بحث فرو ماند و سخت ناراحت و خسته شد!امام فرمود: حمران را چگونه دیدى؟ مرد شامى گفت: راستى حمران خیلى زبردست است، هر چه پرسیدم به نحو شایسته اى پاسخ داد! آن گاه مرد شامى گفت: مىخواهم درباره لغت و ادبیّات عرب با شما بحث کنم. امام رو به ابان بن تغلب کرد و فرمود: با او مناظره کن. ابان نیز راه هرگونه گریز را به روى او بست و وى را محکوم ساخت.مرد شامى گفت: مىخواهم درباره فقه با شما مناظره کنم!امام به زرارة فرمود: با او مناظره کن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند!شامى گفت: مىخواهم درباره کلام با شما مناظره کنم!امام به مؤمن الطّاق دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نکشید که شامى از مؤمن الطّاق نیز شکست خورد!به همین ترتیب وقتى که شامى درخواست مناظره درباره استطاعت برانجام خیر و شرّ، توحید و امامت نمود، امام به ترتیب به حمزه طیّار، هشام بن سالم و هشام بن حکم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه با دلائل قاطع و منطق کوبنده، شامى را محکوم ساختند. با مشاهده این صحنه هیجان انگیز، از خوشحالى، خنده اى بر لبان امام نقش بست.

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۹
خیمه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی