خیمه شصت و سوم

گروه شعرا و مداحان هیأت رایة الهدی یزد
مشخصات بلاگ
خیمه شصت و سوم

بسم الله...
گویند حسین بن علی علیهما السلام در صحرای کربلا و برای حفظ دین اسلام 62 خیمه برپا کرده بود!
هر خیمه وظیفه ی خاص خود را داشت...
بعد از روز عاشورا درست است که خیمه ای نماند ولیکن اسلام زنده ماند!
*****
و چه زیبا استادی بزرگوار می فرمود:
چه خوب است که ما در این زمان و در این شرایط، خیمه ای دیگر باشیم برای حفظ نهضت حسینی...
خیمه شصت و سوم

آخرین نظرات
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ق.ظ

روز شمار فاطمیه ( 0 و 1)


حوادث روز دوشنبه (روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله)

صدای اذان بلال بلند می شود. هنگام نماز صبح است، اهل مدینه برای اقــــامه نماز به سوی مسجد می آیند.

در میان تعجب حاضران، ابوبکر ـ پسر ابی قُحافه ـ که باید به همراه سپاه اُسامة بن زید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد، به مسجدالنبی صلی الله علیه و آله وارد می شود و به عنوان امام جماعت، نماز را آغاز می کند.

دوسـتان وی از جــمله عـُمَر فرزند خطاب و ابوعبیده، از سپاه اُسامه خـارج شده اند و او را هـــــمراهی می کنند.

بلال خبر این توطئه را به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله می رساند.

پیامبر صلی الله علیه و آله که به شدت بیمار هستند، با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.

امـیرمؤمنان علیه السلام و فضل بن عباس ـ پسر عموی پیامبر ـ زیر بغل آن حضرت را می گیرند و پیامبر صلی الله علیه و آله ـ در حالیکه پاهای مبارکشان بر زمین کشیده می شود ـ به مسجد وارد می شوند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله ، ابوبکر را کنار می زنند و خود، نماز را نشسته برگزار می نمایند و مسلمانان به ایشان اقتدا می کنند.

  • آخرین خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله

پس از نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله به زحمت بر اولین پله منبر خویش قرار می گیرند و با اشاره به حدیث ثَقَلین، بار دیگــر بر راه هــدایت پافشـاری می نــمایند و در برابر سئوال معتـرضانه عُمَر، تک تکِ اهل بیـتعلیهم السلام را معــرفی می فرمــایند و در انتهـا، از وجـود فتنه های بی پایان سخن به میـان می آورند.

پیامبر صلی الله علیه و آله از منبر پایین آمده و به منزل خویش برمی گردند.

ابوبکر و یارانش، دیگر تا هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله دیده نمی شوند!

ابوبکر به طرز مشکوکی به خارج از مدینه ـ به منزل خویش در سُنح ـ رفته است.

به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله بر بدن مبارک آن حضرت، آب می ریزند. تب اندکی فرو نشسته است.

پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر "اُسامه" را فرا می خوانند و برای چندمین بار به او دستور اکید می دهند که با سپاهیان خویش، شهر مدینه را ترک کند.

  • وفات پیامبر صلی الله علیه و آله

انــدکی بعد، بیماری پیامبــر شدت می یابـد و آن حضـرت صلی الله علیه و آله، امــیرمؤمنان علیه السلام را فــرا می خوانند. امیرمؤمنان علیه السلام سر پیامبر صلی الله علیه و آله را بر سینه خود می گیرند. لحظاتی بعد، پیامبر صلی الله علیه و آله در حجره شخصی خویش و در سن ۶۳ سالگی، دار فانی را وداع می گویند. 

 خــبر رحلــت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله به سـرعت مدینــه را در می نوردد و سپاه اُسامه این خبر را ـ توسط پیکی که عایشه او را روانه کرده است ـ در "جُرف" می شنود.

عُمَر بن خطاب و ابو عُبیده، به سرعت سپاه را ترک می کنند و به مدینه باز می گردند. عُمَر به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وارد می شود و پیوسته فریاد می کشد: رسول خدا نمرده است!... هرکس بگوید که او مرده، با این شمشیر او را نشانه می روم.

این سخنان رنگ خشونت به خود می گیرد.

خبر وفات، با کمی تأخیر به سُنح نیز می رسد و ابوبکر مدتی بعد خود را به سرعت و با یک شتر ـ که از پیش آماده کرده اند ـ به مدینه می رساند و به مسجد النبی صلی الله علیه و آله وارد می شود.

او رو انداز پیامـبر صلی الله علیه و آله را کنار می زند و پس از اطــمینان از وفاتِ آن حضرت، بر می خیزد و می گوید:

هرکس محمد را می پرستید، بداند که او مرده است و هرکس خدا را می پرستید، پس بداند که خدا زنده است و نمی میرد.

  • سَقیفه بَنی ساعِده

ابوبکر در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله، در کناری نشسته و حوادث را به دقت زیر نظر دارد.

"مَعن بن عَدی و عُوَیم بن ساعِده" خبر گردهمایی انصار در سقیفه را به عُمَر می رسانند.

او نیز ابوبکر را با خبر می سازد و هردو، روانه سقیفه بنی ساعده می شوند.

ابوبکر در راه، ابوعُبیده را نیز با خود همراه می سازد.

در سقیفه، به علت اختلاف دیرینه دو قبیله اُوس و خَزرَج، مهاجرین با یاری هواداران قدیمی خود در میان انصار ـ که بر این اختلاف دامن می زدند ـ گوی سبقت را از سَعد بن عُباده انصاری می ربایند.

انصار در رقابت با یکدیگر، برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند. ابتدا بشیر بن سعد خَزرَجی و سپس اُسَید بن خُضَیر اُوسی ـ که هر دو از هواداران با سابقه ابوبکر به شمار می آیند ـ به شتاب بیعت می کنند تا سایر انصار نیز از آن دو پیروی کنند.

عُمَر و ابوعبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت کرده اند.

... گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.

عُمَر فریاد می زند و به سوی سَعد بن عُباده حمله ور می شود.

سَعد بن عُباده  را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون می برند.

اوضاع کم کم به نفع ابوبکر آرام می شود...

  • بیعت اولیه

ابوبکر از سقیفه به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله خارج می شود.

اطرافیان او هرکس را که در راه می بینند، گرفته نزد ابوبکر می آورند؛ دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت، به دست ابوبکر می زنند.

بدین ترتیب، ابوبکر به همراه هوادارانش وارد مسجد می شود.

هنگام ظهر است؛ ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می گزارد!

سخنران قبل از نماز، عُمَر بن خطاب است.

  • تغسیل و تکفین پیامبر صلی الله علیه و آله

مراسم غسل و کفن پیامبر صلی الله علیه و آله با تمامی آداب و مستحبات آن، به پایان رسیده است و جز امیرمؤمنان علیه السلام، صدیقه کبری سلام الله علیها ، حَسَنین علیهم السلام، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حُذَیفه، اُبَی بن کَعب و... ـ جماعتی که نـزدیـک به چهل نفرند ـ کس دیگری در نـماز بر پیکر مـطهر پیامبرصلی الله علیه و آله حاضـر نمی شود.

پس از نـماز، امـیر مؤمنان علیه السلام در خطبه ای کـوتاه، خود را در امــرِ خـلافت از مهـاجر و انصـار برتر می دانند.

جَوّ مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگین تر می شود.

  • ورود قبیله "أسلَم"

عُمَر به همراه گروهی در مدینه می چرخند و در کوچه های آن فریاد می زنند:

همانا با ابوبکر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید.

قبیله بنی أسلم که گویا با هماهنگی قبلی در بیرون مدینه آماده بودند، با چوب دستی های بلندی وارد مدینه می شوند.

عُمَر بن خطاب با دیدن افراد این قبیله مطمئن می شود که حکومت آنها پابرجا خواهد شد.

افراد این قبیله، دستور دارند که همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد، به سر و پیشانی او بزنند!

مدتی بعد، این گروه که با لباسهای هماهنگ مشخص شده اند، وارد خانه های مردم مدینه می شوند و افراد را به اکراه برای بیعت بیرون می آورند. کوچه های مدینه از شدت تحرک آنان برای گرفتن بیعت، تنگ شده است.

  • حوادث شامگاه دوشنبه

در شامگاه روز دوشنبه، زید بن ثابت که نَسَبی یهودی دارد و جوانی تازه مسلمان است، به خانه انصار می رود و از جانبِ ابوبکر، بین آنها خرما پخش می کند.

زنی از انصار با ردّ این بذل و بخشش مخفیانه، در مقام اعتراض می گوید:

آیا در دینم به من رشوه می دهید؟

در انتهای شب، "بَراء بن عازِب" که از حوادث پیش آمده به شدت اندوهگین است، سکوت سنگین مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله را نمی تواند تحمل کند و با خارج شدن از آنجا، به سوی محله "بنی بَیاضه" حرکت می کند.

در آنجا، عده ای را می بیند که بر سر پیمان غدیر استوارند و می خواهند در برابر پیمان شکنان و کودتاچیان ایستادگی کنند.

نام آنها چنین است:

مقداد، عمّار، ابوذر، سلمان، عُبادَة بن صامت، حُذَیفه بن یَمان و زُبَیر.

فرد دیگری که هم اعتقاد با آنان است اما چون گرفتار تردید شده، از پشتِ درِ بسته آنان را تأیید می کند، اُبَی بن کَعب نام دارد. 

 

حوادث روز سه شنبه (یک روز پس از رحلت)

  • بیعت عمومی

ساعاتی پیش از ظهر، ابوبکر، عُمَر و ابوعبیده به مسجد وارد می شوند و با ورود آنان، بلافاصله عُثمان و قومش(بنی اُمیه) و عبدالرحمان بن عَوف و قبیله اش( بنی زُهره)که در مسجد بودند، برخاسته و بیعت می کنند.

آری! امروز، روز بیعت عمومی است. مسلمانان که دیروز، تهدید و دیشب، تطمیع را تجربه کرده اند، امروز برای بیعت با ابوبکر از یکدیگر پیشی می گیرند و دست خویش را با دست های خلیفه آشنا می کنند تا گوی سبقت را از هم بربایند! در گوشه شرقی و چسبیده به مسجد، حجره ای قرار دارد که پیکر مطهر  پیامبر صلی الله علیه و آله، در آن جای گرفته است. این خانه، خاموش است.

هنوز اهل سقیفه و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله برای نماز خواندن بر پیکر مطهر رسولِ خاتمصلی الله علیه و آله وقت پیدا نکرده اند!!!

گروهی از اطرافــیان دســتگاه خـلافت، به جـهت خوش خدمتی به خـلیفه، در کـنار منزل امـیرمـؤمـنان علیه السلام فریادِ "بیعت کنید" و "از اجتماع مسلمانان دوری نگزینید" سر می دهند.

در این روز، سخن از تهدید نیز به میان می آید.

  •  تلاش برای تطمیع عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله

در انتهای شب، در جلسه ای مشورتی، ابوبکر، نظر عُمَر، ابو عبیده و مُغِیرة بن شُعبه را درباره ایجاد شکاف بین بنی هاشم خواستار می شود. مُغِیرة بن شُعبه پیشنهاد تطمیع و مصالحه با عباس _ عموی پیامبرصلی الله علیه و آله _ را مطرح می کند.

(در یکی از همین روزها، حزب حاکم، با پرداخت رشوه ای کلان به ابوسفیان، حمایتِ بنی اُمیه را به دست آورد و بدین ترتیب، یکی از قوی ترین رقبای سیاسی خود را به زانو درآورد.)

این گروه چهار نفره، همان شب با مراجعه بع منزل عباس بن عبدالمطلب برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیشکش می کنند.پاسخ منفی عباس این نقشه را به بن بست می کشاند.

پیکر مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز بر روی زمین است.

کسانی که قصد خداحافظی با با پیامبرِ خویش را داشتند، دیروز برای خواندن نماز حاضر شده اند و امروز(سه شنبه) کمتر کسی به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعه می کند.

امیرمؤمنان چند بار برای سقیفه گران پیام می فرستند تا برای نماز بر پیامبر صلی الله علیه و آله آماده شوند.

  •  تدفین پیامبر صلی الله علیه و آله

در انتهای روز، ابوبکر و عُمَر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند، اعلام می کنند که نمی توانند بر پیکر مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله که در خانه مجاور مسجد است، حاضر شوند.

امیرمؤمنانعلیه السلام، به تدفین پیامبرصلی الله علیه و آله مشغول می شوند و بدن پیامبر صلی الله علیه و آله در شب چهارشنبه، دو روز پس از وفات، به خاک سپرده می شود.

هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله (عایشه و حَفصه) بر پیکر مطهر آن حضرتصلی الله علیه و آله نماز نخوانده اند!!!

عایشه که اتاق او در گوشه مسجد واقع است، می گوید:

به خدا قسم! نفهمیدم پیامبر چه زمانی دفن شد، تا اینکه در شب چهارشنبه، صدای بیل ها را از حجره پیامبر شنیدم!!!

همانا سقیفه گران، هدف دیگری را دنبال می کنند.

ادامه دارد ...  

منبع: کتاب روزشمار فاطمیه   ناشر: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی