خیمه شصت و سوم

گروه شعرا و مداحان هیأت رایة الهدی یزد
مشخصات بلاگ
خیمه شصت و سوم

بسم الله...
گویند حسین بن علی علیهما السلام در صحرای کربلا و برای حفظ دین اسلام 62 خیمه برپا کرده بود!
هر خیمه وظیفه ی خاص خود را داشت...
بعد از روز عاشورا درست است که خیمه ای نماند ولیکن اسلام زنده ماند!
*****
و چه زیبا استادی بزرگوار می فرمود:
چه خوب است که ما در این زمان و در این شرایط، خیمه ای دیگر باشیم برای حفظ نهضت حسینی...
خیمه شصت و سوم

آخرین نظرات
يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۳:۵۰ ب.ظ

ورودیه ی کربلا

یارب الحسین

شب های عاشقی(2)

دوم محرم: ورودیه ی کربلا...

رسید از ره کاروان منزل به منزل....

طبق نقل مشهور و قوى، کاروان حسینى، پنج شنبه، روز دوم محرم سال 61 هجرى در سرزمین کربلا فرود آمد. نقل شده که اسب امام حسین (ع) هنگام رسیدن به سرزمین کربلا از حرکت باز ایستاد و یک گام هم برنداشت. «حضرت پایین آمد و بر اسب دیگرى نشست آن نیز یک گام بر نداشت. همین طور اسب‏ها را یکى پس از دیگرى سوار مى‏شد تا...هفت اسب، همه همین گونه رفتار کردند. حضرت که چنین دید فرمود: اى مردم نام این زمین چیست؟             

گفتند: زمین غاضریه‏

فرمود: آیا نام دیگرى ندارد؟

گفتند: نینوایش خوانند.

فرمود: آیا نام دیگرى ندارد؟

گفتند: ساحل فرات.

فرمود: آیا نام دیگرى ندارد؟

گفتند: کربلایش خوانند.

در این هنگام حضرت نفس بلندى کشید و فرمود: سرزمین اندوه و گرفتارى! ؟|ارضُ کربٍ و بلا...| سپس فرمود:

 «فرود آیید. اینجا، بارانداز ما است. در اینجا خونهاى ما ریخته مى‏شود؛ به خدا سوگند در اینجا حریم ما شکسته مى‏شود؛ به خدا سوگند، در اینجا مردان ما کشته مى‏شوند. به خدا سوگند، در اینجا کودکان ما سر بریده مى‏شوند. به خدا سوگند، در اینجا قبرهامان زیارت مى‏شود. جدم رسول خدا (ص) مرا به این خاک وعده داد و در گفتار او خلاف نیست؛ آنگاه از اسب خویش پایین آمد.»

ابن اعثم کوفى در الفتوح گوید: حسین در آنجا فرود آمد و حرّ بن یزید ریاحى با هزار سوار در برابرش فرود آمدند. حسین دوات و کاغذ خواست و به آن دسته از اشراف که مى‏پنداشت با وى همفکرند چنین نوشت:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. از حسین بن على به سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبداللَّه بن وال و جماعت مؤمنان. اما بعد، شما مى‏دانید که رسول خدا (ص) در زندگى خویش فرمود: هر کس سلطان ستمکارى را ببیند که حرام‏هاى خدا را حلال مى‏گرداند، پیمان خدا را مى‏شکند، با سنت رسول خدا مخالفت مى‏ورزد و در میان مردم با ظلم و جور عمل مى‏کند؛ ولى با گفتار و کردارش در تغییر آن نکوشد، برخداوند حق است که او را به جایگاه آن ستمگر وارد سازد. شما مى‏دانید که اینان پیوسته در اطاعت شیطان‏اند و از اطاعت خداوند سر بر تافته‏اند؛ و در زمین فساد را آشکار کرده‏اند. حدود و احکام را معطل گذاشته‏اند و غنایم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خداى را حلال کرده‏اند و حلالش را حرام. من به دلیل خویشاوندى با پیامبر (ص) به این کار از دیگران سزاوارترم. نامه‏هاتان به من رسید و فرستادگانتان بیعت شما را آوردند که مرا تسلیم و رها نمى‏کنید. اگر به بیعتى که با من بسته‏اید وفا کنید، به بهره و رشد خویش دست یافته‏اید و جان من با جان شما است و زن و فرزندانم با زنان و فرزندان شمایند. من الگوى شما هستم. اگر چنین نکنید و عهد و پیمان‏هایتان را بشکنید و از بیعت خود دست بردارید؛ به جانم سوگند، این کار از شما ناشناخته نیست. شما این کار را با پدر، برادر و پسر عمویم انجام داده‏اید. فریفته آن کسى است که فریفته شما گردد. بارى (در این صورت) شما در بهره خویش به خطا رفته‏اید و نصیبتان را تباه کرده‏اید. هر کس پیمان شکند بر ضد خویش مى‏شکند و خداوند مرا از شما بى نیاز خواهد گردانید. والسلام.

گوید: سپس نامه را پیچید و آن را مهر کرد و به قیس بن مسهر صیداوى داد و فرمود که رهسپار کوفه گردد.

قیس به کوفه رفت. از آن سو عبیداللَّه بن زیاد بر راهها مراقب و نگهبان گذاشته بود. هیچ کس بدون بازرسى نمى‏توانست وارد شود. چون قیس به کوفه نزدیک شد، دشمن خداوند یعنى حصین بن نمیر سکونى به او برخورد. چون قیس به وى نگریست گویى که بر جان خویش بیمناک شد. از این رو نامه را بیرون آورد و آن را پاره کرد.

حصین به یارانش فرمان داد قیس را دستگیر کردند و پاره‏هاى نامه را گرفتند و او را نزد عبیداللَّه بردند.

عبیداللَّه گفت: تو کیستى؟

گفت: مردى هستم از شیعیان امیرالمؤمنین حسین بن على رضى اللَّه عنه. گفت: نامه‏اى را که همراه داشتى چرا پاره کردى؟

گفت: از بیم آنکه مبادا تو از مضمونش آگاه گردى.

گفت: نامه از چه کسى بود و براى چه کسى نوشته شده بود؟

گفت: از حسین بن على براى گروهى از اهل کوفه بود که من نام آنان را نمى‏دانم: ابن زیاد به شدت خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند، هرگز از من جدا نخواهى شد، تا کسانى را که این نامه برایشان نوشته شده است، به من معرفى کنى! یا آنکه بر منبر بالا روى و حسین و پدر و برادرش را دشنام دهى و از دستم برهى یا آنکه تو را پاره پاره مى‏کنم!

قیس گفت: من این گروه را نمى‏شناسم، ولى لعن بر حسین و پدر و برادرش را انجام خواهم داد. عبیداللَّه فرمان داد او را به مسجد بزرگ شهر بردند. سپس بالاى منبر رفت؛ و مردم را آوردند تا اجتماع کنند و لعنت را بشنوند. قیس پس از آگاهى از اجتماع مردم برخاست و حمد و ثناى الهى را به جا آورد و سپس بر محمد و آل محمد درود، و بر على و فرزندانش بسیار رحمت فرستاد. سپس عبیداللَّه زیاد و پدرش و همه ستمگران بنى امیه را ناسزا گفت و آنگاه مردم را به یارى حسین بن على (ع) فراخواند. چون این خبر را براى عبیداللَّه بن زیاد بردند، قیس را از بالاى قصر بر زمین انداختند که درگذشت- خدایش رحمت کند-. امام حسین (ع) از شنیدن این خبر گریان شد و گفت: خداوندا، براى ما و شیعیانمان در نزد خویش جایگاهى با کرامت قرار ده و در سراى رحمت خویش میان ما و آنان را جمع گردان، همانا تو بر هر کار توانایى...

آنگاه حسین (ع) بیرون آمد. در حالى که فرزندان، برادران و خانواده‏اش پیش او بودند.

لختى به آنان نگریست و گریست و گفت: پروردگارا ما عترت پیامبرت، محمد (ص) هستیم. ما را از حرم جدمان بیرون کرده و رانده‏اند. بنى امیه بر ما ستم روا داشته است، تو خود حق ما را بگیر و ما را برگروه کافران پیروز گردان.

سپس میان خویشاوندانش ندا داد و از آنجایى که بود کوچید تا آنکه در روز پنج شنبه در کربلا فرود آمد. این در روز دوم محرم سال 61 هجرى بود.

اردوگاه حسینى‏

چادرهاى کاروان حسینى، به فرمان امام (ع)، در مکان پاکیزه‏اى که آثار آن تا به امروز باقى است، بر پا گردید. امام (ع) در جایى دور از آب اقامت گزید که به وسیله یک سلسله بلندى و پشته احاطه مى‏شد.

پس از آنکه چادرهاى حسین (ع) و خانواده و فرزندانش بر پا شد، خویشاوندان آن حضرت چادرهاشان را در پیرامون آن بر پا کردند؛ و پس از آن چادرهاى اصحاب بر پا شد.

 

 

ادامه دارد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۸
خیمه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی